آخرالزمانی ها



از پنجمین امام نور نقل شده است که در مورد شیوه ی پارسایانه و سیره ی امیر مومنان آورده اند که:

آن حضرت روزی به بازار آمد و در حالی که خدمتگزارش به همراه او بود در برابر مغازه ی یک پیراهن فروش ایستاد و فرمود:هان ای بنده ی خدا!دو عدد پیراهن برای ما بیاور!فروشنده خوش آمد گفت و دو پیراهن آورد و گفت:بفرمایید ای امیر مومنان!

هنگامی که برای امیر روشن شد که او را می شناسد خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت و در برابر فروشنده و مغازه ی دیگری ایستاد و دو پیراهن خواست فروشنده ی جوان جلو آمد و ضمن خوش آمد گویی دو عدد پیراهن آورد و در برابر امام قرار داد.علی(ع)آن دو پیراهن را گرفت و در برابر یکی سه درهم و در برابر دیگری دو درهم پرداخت.

آن گاه فرمود هان ای قنبر آن پیراهن سه درهمی ازآن تو و این دو درهمی هم ازآن من.!

قنبر گفت:ای سرورم!بدان دلیل که شما پیشوای مردم هستید و برفراز منبر می روید این پیراهن برای شما زیبنده تر است.امام(ع)فرمود:قنبر تو جوان هستی و امید و آرزوی جوانی در سر داری به همین جهت این پیراهن برای تو شایسته تر است.افزون بر این من حیا می کنم از پروردگارم که در لباس و خوراک برتو و دیگر زیر دستان و شهروندان خویش برتری داشته باشم،چرا که از پیامبر گرامی اسلام(ص)شنیدم که می فرمود:از آنچه خود می پوشید به کارگران خود هم بپوشانید و از آنچه می خورید به آنان بخورانید.

چیزی نگذشت که پدر جوان فروشنده آمد و پس از شادمانی بسیار از دیدن امیر مومنان در مغازه ی خویش گفت:سرورم پسرم شما را نشناخته است،وآن گاه سود آن پیراهن را که دو درهم بود به آن حضرت پیشنهاد کرد. اما آن بزرگوار فرمود:هرگز نخواهم پذیرفت زیرا ما باهم گفتگو نموده و به توافق رسیدیم و  این سود عادلانه هم حق شماست.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها